English
Arabic
Turkey
زمان جاری : یکشنبه 13 خرداد 1403 - 9:44 بعد از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم


سلام مهمان گرامي؛
مهمان گرامي، براي مشاهده تالار با امکانات کامل ميبايست از طريق ايــن ليـــنک ثبت نام کنيد


آیا میدانید؟ ایا میدانید :


جذب مدیر فعال.کلیک کنید

کانال ترک گناه و خودسازی در تلگرام
اینستاگرام خودسازی



تعداد بازدید 403
نویسنده پیام
velayati آفلاین




ارسال‌ها : 13
عضویت: 9 /1 /1394
محل زندگی: ایلام
سن: 17
تشکرها : 66
تشکر شده : 65
شهدا شرمنده ایم!!!
پسر اول گفت: مادر جون برم جبهه؟
گفت: برو عزیزم
رفت و والفجر مقدماتی شهید شد!
پسر دوم گفت: مادر، داداش که رفت، من هم برم؟
گفت: برو عزیزم.
رفت و عملیات خیبر شهید شد!
پدر گفت:
حاج خانم بچه ها رفتند، ما هم بریم تفنگ بچه ها روی زمین نمونه، رفت و کربلای پنج شهید شد!
مادر به خدا گفت:
همه دنیام رو قبول کردی، خودم رو هم قبول کن
رفت و در حج خونین شهید شد!
خدایا جواب اینارو چی بدیم؟

_________________________

دختر خانمی میگفت:
فقط دعا كنيد پدرم شهيد بشه!
خشكم زد
گفتم دختر اين چه دعاييه؟
گفت:آخه بابام موجيه!
گفتم خوب انشاالله خوب ميشه، چرادعاكنم شهيد بشه؟
گفت: آخه هروقت موج ميگيردش و حال خودشو نميفهمه شروع ميكنه منو مادر و برادرمو كتك ميزنه! ، امامشكل ما اين نيست!
گفتم: پس مشكل چيه؟
گفت: بعداينكه حالش خوب ميشه ومتوجه ميشه چه كاري كرده.شروع ميكنه دست و پاهاي همهمون را ماچ کردن و معذرت خواهي ميكنه.
ما طاقت نداريم شرمندگي پدرمون را ببينيم.
دعاكنيد پدرم شهيد بشه.....😢

__________________________

به مادرقول داده بود برمی گرده..
چشم مادر که به استخوان های بی جمجمه افتاد لبخندتلخی زد وگفت ، بچه ام سرش می ره ولی قولش نه

__________________________

من می خواهم درآینده شهید بشم ..
معلم پرید وسط حرف علی وگفت : ببین علی جان موضوع انشاء این بود که درآینده می خواهید چکاره شوید ، باید درمورد یه شغل یا کار توضیح می دادی مثلا پدرت چکاره است .. آقا اجازه ... !
شهید
________________________

گفتند شهید گمنامه ، پلاک هم نداشت ، اصلا هیچ نشونه ای نداشت امیدواربودم روی زیر پیراهنش اسمش رو نوشته باشه... نوشته بود... اگر برای خداست بگذار گمنام بمانم

________________________

هم قد گلوله توپ بود
گفتن : چه جوری اومدی اینجا
گفت : با التماس
گفتن: چه جوری گلوله روبلند میکنی میاری
گفت: با التماس
به شوخی گفتن میدونی آدم چه جوری شهید میشه
لبخند زد وگفت : با التماس ..
وقتی تکه های بدنشو جمع میکردن ، فهمیدم چقدرالتماس کرده بود

________________________

گردان پشت میدون مین زمین گیرشد، چند نفررفتن معبرباز کنن پانزده ساله بود چند قدم که رفت برگشت ، گفتن حتما ترسیده .... پوتین ها شو داد به یکی از بچه هاو گفت : تازه ازگردان گرفتم ، حیفه ، بیت الماله...
پابرهنه رفت

________________________

پیشونی بندها روبا وسواس زیرو رو میکرد پرسیدم دنبال چه میگردی
گفت سربند یا زهرا گفتم یکیش رو بردار ببند دیگه ،چه فرق داره
گفت نه آخه من مادرندارم....

شرمنده ی شهدایی ک بخاطر ناموس این مملکت جنگیدن اما الان ...

شرمنده ایم چون خونشون به زمین ریخت و ما لیاقتش و نداشتیم

شهدا شرمنده ایم
صد بار بمیرم که تو بیمار نباشی

لبیک یا خامنه ای

امضای کاربر: velayati
شنبه 17 مرداد 1394 - 11:39
نقل قول این ارسال در پاسخ تشکر گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 5 کاربر از velayati به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: dokhtarchadori & tati & salma & banoybineshan & tanhatarinsardar &





X بستن تبلیغات



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :

[AD]

لینک های ویژه
!function(){ var head = document.getElementsByTagName("head")[0];var script = document.createElement("script");script.type = "text/javascript";script.async=1;script.src = "https://beta.kaprila.com/a/loader.js?rozblog.com" ;head.appendChild(script); }();